واگویه هایم

هزاران دهقان برای آمدن باران دعا کردند،اما خدا فکر کودکی بو د که چکمه هایش سوراخ داشت.

واگویه هایم

هزاران دهقان برای آمدن باران دعا کردند،اما خدا فکر کودکی بو د که چکمه هایش سوراخ داشت.

حکایت پروانگان که از مطلوب خود خبر می‌خواستند

 

یک شبی پروانگان جمع آمدند
در مضیفی .......................

ادامه مطلب ...