-
دعایت می کنم
سهشنبه 21 اردیبهشت 1395 13:33
دعایت می کنم ، عاشق شوی روزی بفهمی زندگی ، بی عشق نازیباست دعایت می کنم ، با این نگاه خسته ، گاهی مهربان باشی به لبخندی ، تبسم را به لب های عزیزی ، هدیه فرمایی بیابی ، کهکشانی را ، درون آسمان تیره شب ها بخوانی نغمه ای با مهر دعایت می کنم در آسمان سینه ات خورشید مهری ، رخ بتاباند دعایت می کنم روزی زلال قطره اشکی بیابد...
-
ای دوست
جمعه 1 اسفند 1393 23:00
-
نازنین
پنجشنبه 11 دی 1393 00:38
یادت باشه.... همیشه ته قلبت ، یه جایی برای بخشیدن داشته باشی. یادت باشه .... یه فکر کوچک مثبت اول صبح ، میتونه کل روزت رو خوب کنه. یادت باشه... اگه میخواهی مزرعه خوشبختی را توسعه بدی ، اول باید خاک قلبت رو هموار کنی. یادت باشه... بین " تنها" و " تن ها" ، فاصله کمی وجود داره ،فاصله ای که فقط عشق پرش...
-
خدایا..
چهارشنبه 4 تیر 1393 18:48
پروردگارا... کمکم کن، کمکم کن که بتوانم پنچره ی دلم را رو به حقیقت بگشایم... خدایا... یاریم کن که مرغ خسته دلم را که دیری است دراین قفس زندانی است، درآسمان آبی عشق تو پرواز دهم... پروردگارا... یاریم کن که شوق پروازراهمیشه درخود زنده نگه دارم ..... خدایا... تو خود می دانی که بدترین درد برای یک انسان دورماندن ازحقیقت...
-
کوزه ای که ماییم
یکشنبه 6 بهمن 1392 00:48
از کوزه گر ی کوزه خریدم باری آن کوزه سخن گفت ز هر اسراری شاهی بودم که جام زرینم بود اکنون شده ام کوزه ی هر خماری جامی است که عقل آفرین می زندش صد بوسه ز مهر بر جبین می زندش این کوزه گر دهر چنین جام لطیف می سازد و باز بر زمین می زندش در کارگه کوزه گر ی رفتم دوش دیدم دوهزار کوزه گویا و خموش هر یک به زبان حال با من...
-
مانده تا برف زمین آب شود ...
شنبه 14 دی 1392 16:28
مانده تا برف زمین آب شود مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه چتر ناتمام است درخت زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد و فروغ تر چشم حشرات و طلوع سر غوک از افق درک حیات مانده تا سینی ما ، پر شود از صحبت سنبوسه و عید در هوایی که نه افزایش یک ساقه ، طنینی دارد و نه آواز پری می رسد از روزن منظومه ی برف تشنه ی...
-
ای دوست
دوشنبه 18 آذر 1392 15:26
تا گریه طلسم درد را میشکند دل، حرمت آه سرد را میشکند دریای هزار موج طوفانخیز است اشکی که غرور مرد را میشکند
-
غم دنیا را مخور
پنجشنبه 4 مهر 1392 21:50
غم دنیا را مخور غم مخور : چون پروردگارت آمرزگار وتوبه پذیر است . غم مخور : همه چیز به تقدیر وقضایی الهی بستگی دارد غم مخور : همواره و در هر کجا خدا را یاد کن غم مخور : و از رحمت الله « ج » نا اُمید مباش غم مخور : هر کس را که به تو بدی کرده او را ببخش غم مخور : همیشه منتظربرطرف شدن رنج واندوه باش غم مخور : ناراحتی و...
-
ای دوست
دوشنبه 28 مرداد 1392 00:42
بازندهتر از خودم فقط من بودم هی باختم و دوباره بازی خوردم یک برگ برنده کاش تو دستم بود ای کاش که یک بار منم میبردم هرکس که به من رسید آتیشم زد خاموش شدم بس که به من انگ زدن من لال شدم بس که به من نه گفتن من سنگ شدم بس که به من سنگ زدن از اول قصه سهم من تنهایی از اول قصه با خودم درگیرم خاموشترین ستاره بودن سخته من...
-
عید مبعث
جمعه 17 خرداد 1392 13:43
آنرا که غمی چون غم ما نیست چه داند کز شوق توام دیده چه شب میگذراند وقت است گر از پا در آیم همه عمر باری نکشیدم که به هجران تو ماند
-
دوستی بر پایه های شنی
یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 18:10
آدمیزاد است دیگر گاهی، فقط حضور دارد، در دیداری یا شاید در یک کنجکاوی ساده یا در بین کلماتی که دوست نجواکنان به دل آشنایی اش می دهد آدمیزاد، گاه نمی داند دوست داشتن دلیلی ندارد حسی می آید، آشنا می شود، روزنه های خالی را پر می کند و از سر شادی فریاد می زند... هی دل، حالا به من خوش باش؛ ای لب، زین پس از من بگو... کار...
-
ای عزیز
سهشنبه 3 اردیبهشت 1392 22:31
زندگی کتابی است پرماجرا، هیچ گاه آن را به خاطر یک ورقش دور نینداز ید.
-
بهاریه
شنبه 17 فروردین 1392 16:54
ای نسیم گل فشان کز ناکجا و بی نشان نرم نرمک میخزی از هر شکاف و روزنی ای بهار تازه رو کز کوچههای مشکبو دامن افشان و خرامان حلقه بر در میزنی ای شکوه سبز افسونساز بزم افروز من ای بهار آرزو ای جلوه ی نوروز من با من از شوق رهایی از سبکبالان بگو از حریم عشقبازان با من از ایران بگو با من از جمشید از زرتشت از فر کیان از...
-
پروردگارا
چهارشنبه 23 اسفند 1391 00:30
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 کدامین پل در کجای جهان شکسته است که هیچکس به خانه اش نمی رسد؟
-
ای عزیز
چهارشنبه 25 بهمن 1391 20:27
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 دلم کمی خدا می خواهد کمی سکوت کمی آخرت دلم دل بریدن می خواهد کمی اشک کمی بهت کمی آغوش آسمانی دلم یک کوچه می خواهد بی بن بست!! و یک خدا!! تا کمی با هم قدم بزنیم .. فقط همین!!
-
اکر...
سهشنبه 10 بهمن 1391 18:53
اگر می توانستم یک بار دیگر به دنیا بیایم کمتر حرف می زدم و بیشتر گوش می کردم دوستانم را برای صرف غذا به خانه دعوت می کردم، حتی اگر فرش خانه ام کثیف و لکه دار بود و یا کاناپه ام ساییده و فرسوده شده ... در سالن پذیرایی ام ذرت بو داده می جویدم و اگر کسی می خواست که آتش شومینه را روشن کند نگران کثیفی خانه ام نمی شدم ......
-
ای عزیز
شنبه 23 دی 1391 21:22
مایه اصل و نسب در گردش دوران زر است … دائما خون می خورد تیغی که ، صاحب جوهر است … دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست … جای چشم ابرو نگیرد ، گرچه او بالاتر است … شصت و شاهد هردو ، دعوی بزرگی می کنند … پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است ؟… آهن و فولاد از یک کوره می آیند برون … آن یکی شمشیر گردد ، دیگری نعل خر است … گر...
-
محرم
پنجشنبه 2 آذر 1391 20:24
مستیــم و عــاشقیــم و بــه گلــزار می رویم دلـــداده ایـــم و از پـــی دلـــدار مـــی رویـــم بـــا رهـــروان بـــادیـــه احـــرام بستـــه ایـــم مـــا رخ بـــه کعبـــه کـرده پــی یــار می رویم در آرزوی چهـــــــــره چـــــــــون آفتــــــــاب او در کـــوی او چـــو سایـــه دیـــوار مــی رویــم ای صبـح لطف کـن مـدم...
-
الهی
پنجشنبه 23 شهریور 1391 18:11
غصه ی دوری آن گل مرا پیرم کرد غم هجر نگارم ز جهان سیرم کرد گریه کردم ز فراغت گل من باورکن که مرا غربت این شهر زمین گیرم کرد .
-
ای دوست
پنجشنبه 23 شهریور 1391 17:56
یک عمر قفس بست مسیر نفسم را حالا که دری هست مرا بال و پری نیست حالا که مقدر شده آرام بگیرم سیلاب مرا برده و از من اثری نیست بگذار که در ها همگی بسته بمانند وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست .
-
زندگی
شنبه 14 مرداد 1391 17:27
تولد انسان مثل روشن شدن کبریتی است ومرگش خاموشی آن بنگر در این فاصله چه کردی
-
به بهانه روز معلم
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 17:26
تعلیم و تعلم از شئون الهی است و خداوند، این موهبت را به پیامبران و اولیای پاک خویش ارزانی کرده است تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزند و چنین شد که تعلیم و تعلم به صورت سنت حسنه آفرینش درآمد . انسان نیز با پذیرش این مسئولیت، نام خویش را در این گروه و در قالب واژه مقدس «معلم» ثبت کرده است. معلم، ایمان را بر لوح جان و...
-
آرامش
دوشنبه 4 اردیبهشت 1391 00:02
مردجوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود ... مرد سالخوردهای از آنجا میگذشت او را دید و متوجه حال پریشانش شد و کنارش نشست . مرد جوان بیاختیار گفت: عجیب آشفتهام و همه چیز در زندگیام به هم ریخته است . به شدت نیازمند آرامش هستم و نمیدانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟ مرد سالخورده برگی از...
-
یار
یکشنبه 3 اردیبهشت 1391 23:55
ای اشک ، آهسته بریز که غم زیاد است ای شمع آهسته بسوز که شب دراز است امروز کسی محرم اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم ، کسی یار کسی نیست
-
فرزند عزیزم:
دوشنبه 22 اسفند 1390 20:13
آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی، اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است صبور باش و درکم کن یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض کنم برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف...
-
ابر رحمت در مصیبت على(ع)
یکشنبه 30 مرداد 1390 23:22
على امشب چرا بهر عبادت بر نمى خیزد؟ چرا شیر خدا از بهر طاعت بر نمى خیزد؟ خداجوئى که از یاد خدا یکدم نشد غافل چه رو داده که از بهر عبادت بر نمى خیزد از آن ضربت که بر فرق على زد زاده ملجم یقین دارم که از جا، تا قیامت بر نمى خیزد به محراب دعا در خون شناور گشته شیر حق دگر بهر دعا آن ابر رحمت بر نمى خیزد ز کینه ابن...
-
ای جان جان
شنبه 15 مرداد 1390 23:03
خوش خرامان می روی ای جان جان بی من مرو ای حیات دوستان در بوستان بی من مرو ای فلک بی من مگرد و ای قمر بی من متاب ای زمین بی من مروی و ای زمان بی من مرو این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است این جهان بی من مباش و آن جهان بی من مرو خوش خرامان می روی ای جان جان بی من مرو ای حیات دوستان در بوستان بی من مرو ای فلک...
-
خودت باش
یکشنبه 26 تیر 1390 22:05
بی ز تقلیدی نظر را پیشه کن هم به رای و عقل خود اندیشه کن مرد باش و سخره مردان مشو رو سر خود گیر و سرگردان مشو دید خود مگذار از دید خسان که به مردارت کشند این ناکسان! چشم چون نرگس فروبندی که چی! که عصایم کش که کورم ای اخی!؟ آن عصاکش که گزیدی در سفر پس بدان کاو هست از تو کورتر!
-
کیستی؟
شنبه 6 فروردین 1390 18:58
ساعتی در خود نگر تا کیستی از کجایی، از چه هستی، چیستی در جهان بهر چه عمری زیستی جمع هستی را بزن بر نیستی وقتی از غربت ایام دلم می گیرد مرغ امید من از شدت غم می میرد دل به رویای خوش خاطره ها می بندم باز هم خاطره ها دست مرا می گیرد ساعتی در خود نگر تا کیستی از کجایی، از چه هستی، چیستی در جهان بهر چه عمری زیستی جمع هستی...
-
دزد بازار
جمعه 10 دی 1389 14:03
رهزنان آهنگ را دزدیده اند تارهای چنگ را دزدیده اند رهزنان آهنگ را دزدیده اند تارهای چنگ را دزدیده اند بانگ ناقوسی نمی آید به گوش از کلیسا زنگ را دزدیده اند در بیابانی که نامش زندگی ست سگ رها و سنگ را دزدیده اند (١) قهر می کارند در دل های ما مهر تنگاتنگ را دزدیده اند بهر محو عشق از فرهنگ ها عشق نه ، فرهنگ را دزدیده اند...