واگویه هایم

هزاران دهقان برای آمدن باران دعا کردند،اما خدا فکر کودکی بو د که چکمه هایش سوراخ داشت.

واگویه هایم

هزاران دهقان برای آمدن باران دعا کردند،اما خدا فکر کودکی بو د که چکمه هایش سوراخ داشت.

الهی

غصه ی دوری آن گل مرا پیرم کرد  

 

غم هجر نگارم ز جهان سیرم کرد 

 

 

 

گریه کردم ز فراغت گل من باورکن  

 

که مرا غربت این شهر زمین گیرم کرد .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد